حضرت سید الشهدا (ع) خطبة مفصلی در مکه ایراد فرمود که اکثر بزرگان صحابهو علمای اسلام حاضر بودند و بیشتر این خطبه در بارة امر به معروف و نهی از منکر است. در این خطبه می فرماید: «و قال - (المؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعضیأمرونبالمعروف و ینهون عن المنکر) فبدء الله بالامر بالمعروف و النهی عنالمنکردعاء الی الاسلام...؛ خداوند فرموده مردان و زنان مؤمن سرپرست یکدیگرند امربه معروف و نهی از منکر می کنند. پس ما می بینیم که خداوند با امر به معروف ونهی از منکر به عنوان دو واجب آغاز کرده، زیرا خدا عالِم بود که هرگاه امر به معروفونهی از منکر عملی شود همه واجبات آسان می شود، زیرا آن دو دعوت به اسلامهستند.» باز در مقام بیان هدف از قیامش فرمود: «همانا من به علت خوش گذرانی و افراطدر شادی و یا به قصد تبه کاری و ستم کاری قیام نکردم، بلکه فقط در جست جوی اصلاحدر امت جدم قیام کردم، قصدم این است که امر به معروف و نهی از منکر بکنم و به سیرةجدم و پدرم علی عمل کنم...».
چنان که می بینیم آن حضرت هدف از قیامش را امر به معروف ونهی از منکرمعرفی می کند، بلکه ظاهر کلامش این است که سیرة پدر و جدش هم همین عملبودهاست . گاهی مهم ترین وظیفهانسان در باب امر به معروف، یعنی مهمترین معروف ترک شده که احتیاج به احیا داردخود امر به معروف و نهی از منکر است که هیچ معروفی بالاتر از آنها نیست تا آن جا کهامیر مؤمنان(ع) در عظمت آن می فرماید: «تمام کارهای خیر و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر نیست، مگر مانند قطرة کوچکی در مقابل اقیانوس بزرگی واز آن برتر، کلمه حقی است نزد پیشوای ستمگری.»
امام حسین (ع) فرمود: «ای مردم عبرت بگیرید از بدیادکردن خدا از علمای یهود. امام ، اولیای خود را پند می دهد و می فرماید: «چرا مردان خدا و علمای یهود، آنها(یهودیان) را از سخن گناه و خوردن حرام باز نمی دارند؟ چقدر زشت است کاری که اینعلمای یهود می کنند» و فقط به این جهت خدا عیب آنها را اظهار فرموده که آنان(علمای یهود) مقابل چشم خود می دیدند که عمل منکر و فساد مرتکب می شوند، ولی آنان را از آن فساد و منکر نهی نمی کردند، به سبب آن چیزی که از آنان ظالمان می گرفتندو از آنان می ترسیدند، در حالی که خداوند می فرماید: «از مردم نترسید، از خدا بترسید...» .بعد، ای حاضران! شما جماعتی هستید که به علم مشهورید و به نیکی یاد می شوید و بهخیرخواهی معروف هستید به سبب خدا در دلهای مردم هیبت دارید، که افراد باشخصیت از شما هراسان و افراد ناتوان در مقابل شما احترام کنان. کسانی که شما از آنهابرتر نیستید و حقی بر آنها ندارید، شما علما در راه حوائج مردم وساطت می کنید وقتی کهاز عهدة آن برنیایند. شما با هیبت پادشاهان و یا بزرگواری اشراف راه می روید. مگر نه این است کههمه اینها را به سبب این که مردم از شما انتظار دارند (که به وظیفه الهی قیام کنید) بهدست آوردهاید؛ اگر چه شما از بیشتر وظائف الهی کوتاهی می کنید. پس شما در حقپیشوایان استخفاف کردید، شما حق افراد ناتوان را تباه و حق خودتان را به خیال خودتانمطالبه کردید، شما نه در راه خدا مالی صرف کردید و نه جان خود را در راه کسی که شما راآفریده به مخاطره انداختید و نه در راه خدا با خویشاوندان خود دشمنی کردید. شما از خدابهشت و همسایگی پیامبران و در امان بودن از عذاب توقع دارید. ای کسانی که ازخدا توقع بیجا دارید! من ترسیدم عذابی از عذابهای خدا بر شمانازل شود، زیرا به خاطر کرامت خدا به مقامی رسیدید که از دیگران برتر شدید و مورداحترام قرار گرفتید و شما به خاطر خدا در میان بندگانش مورد احترام قرار گرفتید. در حالی که شما می بینید که پیمانهای خدا گسسته شده و شما اصلاً از این حادثهوحشت نمی کنید، ولی برای گسستن پیمانهای بعضی از پدرانتان ناراحت می شوید. پیمان رسول خدا کنار زده شد و کوران و لالها و زمین گیرها در شهرها بی سرپرست ماندهاند و شما به آنان ترحم نمی کنید، نه مقام خود را می شناسید و نه کاری که وظیفه مقام شما است انجام می دهید، ولی با دورویی و تملق نزد ستمکاران آرامشپیدا می کنید، تمام آنچه خدا به شما فرمان داده - از قبیل نهی از منکر دیگران و نهی ازمنکر بین خودتان - غافلید. مصیبت شما از همه مردم بزرگتر است، به جهت آن مقامعلمایی که شما ادعا می کنید، اگر ظرفیت آن را داشته باشید و این به سبب این است کهجریان امور اجتماع و احکام آن در دست علمای الهی است که، امانت داران حلال و حرامهستند. اکنون این مقام از شما گرفته شده، زیرا از اطراف حق پراکنده شدهاید. بعد از اینکه دلیل واضح به شما رسیده، هر کدام در زبان خود سخنی گفتهاید و اگر شما به اذیتظالمان صبر می کردید و در راه خدا مشقتِ این وظیفه را بر خود هموار می نمودید کارهای خدا بر شما عرضه می شد و از شما صادر می گردید، ولی شما ستم کاران را به خود راه دادیدو کارهای خدا را به دست آنان سپردید تا آنان کارهای شبهه ناک و راههای شهوترانی راادامه دهند. فرار شما از مرگ و علاقة زیاد شما به این زندگانی دنیا - که بالاخره از شماجدا خواهد شد - آنان را بر شما مسلط کرده، پس شما ناتوانها را به دست آنان سپردید.خدا دربارة آنچه با هم نزاع داریم حاکم و در آنچه بین ما پیدا شد قاضی می باشد».
|