سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  درس و مدرسه
[ و چون خبر مرگ اشتر بدو رسید فرمود : ] مالک مالک چه بود به خدا اگر کوه بود کوهى بود جدا از دیگر کوهها و اگر سنگ بود سنگى بود خارا که سم هیچ ستور به ستیغ آن نرسد و هیچ پرنده بر فراز آن نپرد . [ و فند کوهى است از دیگر کوهها جدا افتاده . ] [نهج البلاغه]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
195841
بازدیدهای امروز وبلاگ
1
بازدیدهای دیروز وبلاگ
9
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
درس و مدرسه

ارائه جدیدترین روش های تدریس
لوگوی وبلاگ
درس و مدرسه
بایگانی
خدمتگزاری
از سی دی های سوخته خود مجدد استفاده کنید
فاصله ی کوتاهی تا رسیدن به آرامش وجود دارد
پیوندهای روزانه

پرسش مهر [55]
دانلود رایگان نرم افزار [158]
بهترین تفریحات اینترنتی [112]
آموزش و پرورش [41]
تالار گفتگوی معلمان ایران [20]
وبلاگهای روش تدریس و مدیریت [85]
بانک وبلاگهای آموزشی [203]
آموزگار [281]
پرسش مهر 9 [402]
سایت ایت الله مصباح [119]
[آرشیو(10)]

اوقات شرعی
موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:     

عنوان متن امام حسین (ع) در یک نگاه شنبه 87 دی 14  ساعت 9:34 صبح

نام : حسین

نام پدر : امام علی (ع)

ادامه مطلب...

  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:     

عنوان متن شاخصهای خدمت خدمتگزاری : پنج شنبه 87 آذر 14  ساعت 8:17 عصر

1. خدمت‌ خدمت‌گزاری بر مبنای عدالت:
مهمترین شاخصه‌ی خدمت‌رسانی، خدمت براساس عدالت است؛ برای عدل معانی گوناگونی مانند رعایت حقوق دیگران، رعایت تساوی و رفع هرگونه تبعیض، و… برشمرده‌اند. اما گاه عدل در معنای جامع‌تری به کار می‌رود که شامل معانی یاد شده می‌شود و این معنا در کلام امیرالمؤمنین علی‌(ع) دیده می‌شودکه فرمود: »العدل یضع الامور مواضعها» : یعنی؛ قرار دادن افراد و اشیا در جایگاه شایسته‌ی خود.
مبنای این سخن آن است که در جهان تکوین و تشریع، هر چیزی جایگاهی شایسته‌ی خود دارد و عدل

آن است که این تناسب مراعات شود و هر چیزی در جای مناسب خود قرار گیرد.
در نگاه قرآن یکی از فلسفه‌ی بعثت انبیا برقراری قسط و عدالت است. انبیا آمده‌اند تا فطرت عدالت‌خواهی مردم را بیدار سازند و پرده‌ها و موانع ظلمت را از روی آن بردارند، آنگاه که این مهم تحقق یافت مردم، برای استقرار قسط بپا می‌خیزند (لیقوم الناس بالقسط  . این مفهوم عدالت را می‌توان در عدالت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، عدالت قضایی، بهره‌وری یکسان از امکانات جامعه برای تمامی گروهها، عدالت در قوانین بین‌المللی و عدالت استراتژیک و حق استفاده‌ی برابر برای همه‌ی کشورها از سلاحهای هسته‌ای تسری داد.
رهبران آسمانی تلاش کرده‌اند تا با رویکردی آخرت‌گرایانه دنیای مردم را بر محور عدالت آباد سازند تا جامعه‌ی انسانی با آهنگ عدالت در جاده‌ی کمال حرکت کند. عدالت به اندازه‌ای اهمیت دارد که اگر خدمت‌رسانی بر مدار آن چرخش نیابد شاید ستم به دیگران باشد. 
 در منطق اسلام عدالت ـ برخلاف اومانیسم که همه چیز به تشخیص و فهم انسان واگذار می‌شود ـ با محوریت حضرت حق ـ جل و جلاله ـ مفهوم و معنا پیدا می‌کند. اگر خدمت بربنیاد عدالت باشد، توانمندی حکومت است (من‏عدل تمکن). فرمان و دستور حاکمان به مرحله‌ی اجرا درمی‌آید (من عدل نفذ حکمه(.
ارزشمندی و شخصیت کارگزاران بالا می‌رود (من عدل عظم قدره). و عدل سبب استمرار محبت مردم به دولتمردان می‌شود (العدل یستدیم المحبه). اقتدار و عزت دولت و بقای حکومت و اصلاح جامعه به عدل است و هیچ چیزی چون عدل سبب آبادانی کشور نخواهد شد (ما عمرت البلدان بمثل العدل(
ابن خلدون که او را پدر جامعه‌شناسی لقب داده‌اند، جامعه را چون موجود زنده‌ای می‌داند که متولد می‌شود، رشد می‌کند و تغذیه می‌کند و به دوره‌ی شباب و شکوفایی می‌رس ، او عدالت را سبب شکوفایی جامعه و ظلم و ستم را مایه‌ی انحطاط حکومت‌ها می‌داند . عدل ستون خیمه‌ی انقلاب و اصول دین مکتب تشیع است و حیات جامعه به آن وابسته است (العدل حیاه) اگر عدل باشد همه چیز هست، تبعیض نیست، رانت‌های اقتصادی و سیاسی و... حذف می‌شوند و به قول استاد محمدرضاحکیمی: « بدون عدالت تربیت نیست، و بدون تربیت رشد نیست، و بدون رشد هدایت و معرفت نیست، و بدون معرفت عبادت نیست و بدون عبادت سعادت نیست
2. توجه به منافع عامه نه خاص:
آنچه در خدمت‌رسانی به مردم باید مورد تأمل و مداقه قرار گیرد عنایت به منافع عامه و اکثریت مردم است که خدمت باید در راستای رفاه و حل مشکلات آنها صورت گیرد نه برای دسته و گروهی ویژه، که این گروه می‌تواند اشراف یا حزب و جناح ویژه‌ی سیاسی باشد؛ این نکته‌ی مهم را مولا علی(ع) در منشور حکومتی خویش به مالک اشتر نخعی گوشزد کرده است و فرمود:
»ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق، و اعمها فی‌العدل، و اجمعها لرضی الرعیه فان سخط العامه یجحف برضی الخاصه، و ان سخط الخاصه یغتفر مع رضی العامه«
« دوست داشتنی‌ترین چیزها در نزد تو؛ در حق میانه‌ترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودی مردم گسترده‌ترین باشد که همانا خشم عمومی مردم، خشنودی خاص ـ نزدیکان ـ را از بین می‌برد، اما خشم خاص را خشنودی همگان بی‌اثر می‌کند.  
»
توجه به منافع عامه به معنای زیر پا گذاشتن حقوق طبقه‌ی خاص اجتماعی نیست؛ همان‌گونه که امروزه در برخی از حکومتهای دموکراسی دنیا، هنگامی که اکثریت با رأی عمومی قدرت را به دست می‌گیرند، حقوق اقلیت مخالف را پایمال می‌سازند؛ توجه به منافع عامه، به معنای این است که؛ در اصلاحات و خدمات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی باید نفع اکثریت مدنظر باشد نه اینکه خدمات را به خاطر رفاه اقلیت و تفریح طبقه‌ی اشراف، انجام داد گرچه حقوق آنها به عنوان یک انسان و شهروند بی‌گمان باید محترم باشد.  چه زیبا مولا علی(ع) در نفی تفکر نژادپرستی (Racism) در برخورد با مردم به مالک اشتر دستور داده است، آنجا که فرمود:
»مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دسته‌اند؛ دسته‌ای برادر دینی تو و گروهی دیگر در آفرینش با تو شریک‌اند» 

 ادامه مطلب...

  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:     

عنوان متن عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین نیست پنج شنبه 87 آذر 7  ساعت 8:23 عصر

نگاهی به نوع نگرش امام راحل به موضوع فقر و عدالت اجتماعی 

    وقتی باران می بارید، تمام سقف ها در خانه های محله، موسیقی فقر می نواخت، کاسه ها ، سطل ها، کف اتاق پهن می شدند تا گلیم کهنه کف اتاق، خیس تر از آنچه بود، نشود. شب های بارانی، هیچکس نمی خوابید و همه کودکی، عمق این خیال بود که روزی کسی بیاید و سقفی روی شهر بسازد. و تو آمدی تا دست هایت را سقف خانه هایمان کنی، سنت تو حمایت از کسانی بود که سهم کمتری از خوشبختی دارند «ما به پیروی از اسلام بزرگ، از جمیع مستضعفین حمایت می کنیم» زیرا که «طریق اسلامی این است که مستضعفین را حمایت کنند».
     تو آمدی، تا نان و گرسنگی را به تساوی قسمت کنی . تو آمدی تا چشم نمازگزاران را به روی حقیقت زندگی ما باز کنی و شیعیان را به عدالت دعوت کنی، زیرا که تنها نیاز ما عدالت بود. فقر ما یعنی بی عدالتی، یعنی محرومیت از همه آنچه که حق است و اگر حق پایمال شد مسلمانی بر باد رفته است و تو گفتی «گمان نمی کنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد.» که وجود محرومین یعنی اینکه کسی را از حق خود محروم کرده اند و اگر ملتی، مدعی علی (ع) هستند و برای کربلا سینه می زنند، باید برای اقامه قسط، قیام کنند.
    کودکی ما همه آرزوی فردایی بود که حسرت هیچ چیزی در سفره نباشد، آرزوی آن بود که کسی بیاید و حسرت و لذت را به تساوی میان لحظه ها قسمت کند، آرزوی آن بود که کسی بیاید که به فکر ما باشد و تو آمدی تا همه را به آرزوهای ما دعوت کنی «دوستان عزیزم! خود را برای خدمت به اسلام و ملت محروم مهیا کنید؛ کمر به خدمت بندگان خدا که خدمت به خداست ببندید».
    روزهای ما از شور جوانی دور بود، زندگی حسرت یک تصویر بود و تو حسرت ما را می شناختی «آنچه مهم است، این است که آن قشر مستضعف بیشتر مورد نظر باشد». بیشتر از فقر، درد ما تنهایی بود ، بی کسی بود، هیچ کس ما را نمی دید، درد ما را نمی شناخت، حرف ما را نمی شنید، گویی ما نبودیم، اما تو آمدی و ما را دیدی و گفتی تا نگاهمان کنند «اسلام برای مستضعفین آمده است و اول نظرش به آنهاست». 

وقتی تو نبودی ما همه خشم بودیم، طوفان بودیم، طوفانی کور و بی هدف ، ویران می کردیم بی آنکه بدانیم چرا، ما حتی خشم خود را به خوبی نمی شناختیم، بی هدف می خروشیدیم و همه توان خود را صرف چیزی می کردیم که بیهوده بود و همه از آن رو که دنیا به ما پشت کرده بود. همه دنیا رو به آن سوی شهر داشت. انگار قبله هم در آن سوی شهر بود «خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولا~ن کشور ما، پشت کردن به دفاع از محرومان و روآوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد». اما تو چهره ها را برگرداندی ، رو به ما ایستادی و دستهایت را به سوی ما دراز کردی و گفتی که خدا همه جا هست، اما قبله رو به جنوب است «به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت می کنم، که خیر دنیا و آخرت شماها [در] رسیدگی به حال محرومان جامعه است.»
    آن روزها، حتی خیرات همه در آن سوی شهر بود، انگار خدا اینجا نبود، کسی به فکر ما نبود، مهربانی اینجا نبود و انصاف نمی دانم شاید آن سوی کوه ها خواب بود و تو آمدی تا حتی کاخ نشینان آن سوی شهر را هم به ما بخوانی «چه نیکوست که طبقات تمکن دار، به طور داوطلب برای زاغه و کپرنشینانش مسکن و رفاه تهیه کنند؛ و مطمئن باشند که خیر دنیا و آخرت در آن است و از انصاف به دور است که یکی بی خانمان و یکی دارای آپارتمان ها باشد.»
    حرف های تو زیبا بود و شیرینی خاصی داشت که تا آن وقت تجربه نکرده بودیم، ما حتی لذت عید را هم نمی شناختیم، لذت روزهای جشن و پایکوبی، تا آنکه آمدی تا تقویم عید را هم به تساوی تقسیم کنی و معنی دیگری ببخشی «ما آن روز عید داریم که مستمندان ما، مستضعفان ما به زندگی صحیح رفاهی و به تربیت صحیح اسلامی – انسانی برسند.»
    تو آمدی تا بگویی آنچه در آن سوی شهر است حاصل رنج ما در این سوی شهر است و ما لایق خیلی چیزها هستیم «به مستضعفان و مستمندان و زاغه نشینان که ولی نعمت ما هستند، خدمت کنید.» تو آمدی تا به همه بگویی اینک روزگار خشم ماست و دنیا به زودی مسخر طوفان حق طلبی ما خواهد شد «این قرن – به خواست خداوند قادر – قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران، و حق بر باطل است».
    تو آمدی و گفتی «پیش خدای تبارک و تعالی، کمتر خدمتی است که به اندازه خدمت به زاغه نشینان فایده داشته باشد.» و ما نفسی به آسودگی کشیدیم که خدا با ماست و خدا یار ماست. تو گفتی که ما منشاء خوبی ها هستیم «ما وقتی که در مذهب خودمان، ملاحظه می کنیم که فقه ما آن طور غنی است و فلسفه ما آن طور غنی است، [می بینیم] اشخاصی که این فقه را به این غنا رساندند و آن اشخاصی که این فلسفه، را به این غنا رساندند، کاخ نشینان نبودند، کوخ نشینان بودند». دلتنگی از ما دور شد وقتی که گفتی « شما طبقه جوان برومند زاغه نشین، بر آن اشخاص کاخ نشین شرافت دارید و شما هستید که اسلام را حفظ کردید.» دل های جوان ما از غرور سرشار شد وقتی انگشت اشاره به سمت گرفتی و گفتی «این پایین شهری ها و این پابرهنه ها – به اصطلاح شما! – اینها ولی نعمت ماها هستند.» و آسمان عرصه پروازمان شد وقتی که فهمیدیم تو دوستمان داری و ما را ارجح می داری «یک موی سر این کوخ نشینان و شهید دادگان، به همه کاخ ها و کاخ نشینان جهان، شرف و برتری دارد.»
    اما برای آن سوی شهر، سخت بود که ما را به خود راه دهد. شاید آن سونشینان، فراموش می کردند که در همه توفان ها، ما اولین قربانیان تحولات تاریخ بودیم و اگر زندگی، رنگ دیگری یافته، از خون دل های آرزومند ما بوده، از سبزی سرهای جوان ما بوده است «اگر نبود همت این محرومان و همت این روستاییان و همت این جنوب شهری ها، اگر نبود این، نه رژیم سابق ظلمش از بین رفته بود و نه ما در مقابل مشکلات می توانستیم مقاومت کنیم».
    هر چند ما از همه مواهب دنیا، محروم بودیم، اما ترس از فردا، ما را از مردانگی دور نمی کرد. جوانمردی ، پایمردی ، یاری حق، همیشه افتخارمان بود، با رهبری تو، می دانستیم از دنیا چه می خواهیم و غیر از آن را جست وجو نمی کردیم و سردرگم و آشفته به این سو و آن سو نمی افتادیم «تزلزلی که در بین کاخ نشین ها هست، در بین کوخ نشین ها نیست، آرامشی که این طبقه محروم دارند، آن طبقه ای که به خیال خودشان در آن بالاها هستند، ندارند.»
    تو پرده از واقعیت ها برداشتی و فرمودی که ما هستیم که دنیا را تدبیر می کنیم «چرخ عظیم جوامع بشری، با دست توانای کارگران در حرکت و چرخش است. حیات یک ملت مرهون کار و کارگر است. در هر کشور، کارگر و کشاورز، اساس آن کشور هستند؛ اساس اقتصادی کشور بسته به کار کارگر و کشاورز است. کشاورزان و کارگران اساس استقلال کشورند».
    وقتی کاخ ها، خالی از کاخ نشینان شد، نه خود در کاخ نشستی که ما را نیز از کاخ ها دور کردی «ما – بحمدالله – امروز همه دست اندر کارهایمان، کاخ نشین نیستند، دولت ما یک دولت کاخ نشین نیست. آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید فاتحه دولت و ملت را بخوانیم.»
    با تو ما زندگی یافتیم، غرورمان باز آمد و دانستیم که خدا فراموشمان نکرده است و ما هم می توانیم و باید زندگی را تدبیر کنیم و همه دانستند که سرخی روی دنیا از خون ماست و زردی روی ما به سبب سنگینی بار کاخ هاست، کاخ هایی که تنها قصه هایش سهم ما بود و تو آمدی و بام هایش را زیر پای ما نهادی.

 

منبع : موسسه فرهنگی هنری آتیه  http://www.atiye.ir/index.asp


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:     

عنوان متن خدمت گزاری به مردم در کلام امیر المومنین علی (ع) دوشنبه 87 آذر 4  ساعت 10:5 صبح

خدمت به مردم ، عمل شایسته و صالحی است ،اندوخته و ذخیره ای برای شخص خدمت گزار است ،  غنیمت شخص دور اندیش است ، پاداش  خدمت زودتر از کارهای دیگر به انسان می رسد ، برترین نیکوکاری ها آن است که به نیکان و آنان که شایسته اند و نیازمندان برسد ، سرشت مردمان نیکوکار بر خدمتگزاری به مردم آفریده شده ، کسی که خدمت کند ستایش شود ، خادم به مردم نامش پراکنده ( پر آوازه) شود ، باران رحمت حق با کار نیک و خدمت به دیگران ریزان شود ، از اخلاق و رفتار خدمت گزاران ، وادار کردن خود و دیگران به ایثار است ، سرآغاز خدمت و نیکی ، خوش رویی است ، کسی که به مردم خدمت کند ، مردمان نیز به او خدمت خواهند کرد ،  خود را به خدمت و نیکی به دیگران عادت بده زیرا موجب می شود مردمان نامت را به نیکی برند و نیکویی پاداش تو را افزون و بزرگ می کند ، خدمت گزاری سبب دوستی و محبت است ، خدمت به دیگران بدی را محو می سازد ، فضیلت و برتری در احسان و خدمت به خلق است ، انسان خدمت گزار زنده است اگر چه از دنیا رفته باشد ، برترین عمل از روی ایمان خدمت است ، برترین کِشت و کار و سودمند ترین سرمایه خدمت به مردم و احسان به آنهاست ، خدمت گزار بودن ، عمرها را طولانی و شهرها را آباد می کند کسی که خدمت کند ، خدمت کاران و کمک کارانش زیاد شوند ، کسی که خدمت کند ، خداوند بال رحمت خود را بر او بگشاید و او را در مغفرت و آمرزش خویش در آورد ، گردن ها در برابر خدمت فروتن وتسلیم می شوند ، رساترین وسیله ای که می توان رحمت حق را بدان جلب کنی ، آن است که در دل خویش رحمت و مهر به همه مردم را بپرورانی ، خدمت خوی پیامبران است ، صفا و صمیمیت به بار آورد ، گناهان را پاک می کند ، نشانه بزرگواری است، دوستان را زیاد و دشمنان را اصلاح می کند ، آقا و سرور کسی است که بارهای سنگین نیازمندی های برادرانش را بردارد و با هنسایگان به نیکویی رفتار کند ،


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:     

عنوان متن نظر استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب انسان کامل درباره خدمت به خلق یکشنبه 87 آذر 3  ساعت 9:12 عصر

عده‏ای با گفتن این سخن می‏خواهند ارزش عبادت را نفی کنند ، ارزش زهد را نفی کنند ، ارزش علم را نفی کنند ، ارزش جهاد را نفی کنند ، این همه ارزشهای عالی و بزرگی را که در اسلام برای انسان وجود دارد ، یکدفعه نفی کنند .
می‏گویند : می‏دانید " انسانیت " یعنی چه ؟ یعنی‏ خدمت به خلق خدا .
مخصوصا بعضی از این روشنفکرهای امروز خیال می‏کنند به‏ یک منطق خیلی خیلی عالی دست یافته‏اند و اسم آن منطق خیلی عالی را انسانیت و انسان گرائی می‏گذارند .
انسان گرائی یعنی چه ؟ می‏گویند : یعنی خدمت کردن به خلق ، ما به خلق خدا خدمت می‏کنیم .
می‏گوئیم : باید هم به خلق خدا خدمت کرد ، اما خود خلق خدا چه می‏خواهد باشد ؟ فرض‏ کنیم شکم خلق خدا را سیر کردیم و تنشان را پوشاندیم ، تازه ما به یک‏ حیوان خدمت کرده‏ایم .
اگر ما برای آنها ارزش بالاتری قائل نباشیم و اصلا همه ارزشها منحصر به خدمت به خلق خدا باشد و نه در خود ما ارزش دیگری‏ وجود داشته باشد و نه در دیگران ارزش دیگری وجود داشته باشد ، تازه خلق‏ خدا می‏شوند مجموعه‏ای از گوسفندها ، مجموعه‏ای از اسبها .
شکم یک عده‏ حیوان را سیر کرده‏ایم ، تن یک عده حیوان را پوشانده‏ایم . البته اگر انسان ، شکم حیوانها را هم سیر کند به هر حال کاری کرده است ، ولی آیا حد اعلای انسان این است که در حیوانیت باقی بماند و حد اعلای خدمت من‏ این است که به حیوانهایی مثل خودم خدمت کنم و حیوانهایی مثل خودم هم حد اعلای خدمتشان این است که‏ به حیوانی مثل خودشان که من باشم خدمت کنند ؟ نه ، خدمت به انسان ارزش والائی است ، ولی انسان به شرط انسانیت . 
همیشه این حرف را گفته ایم : لومومبا انسان است ، موسی چومبه هم انسان است ، اگر بنا باشد فقط مسئله ، مسئله خدمت به خلق باشد ، خوب موسی چومبه یک خلق‏ است و لومومبا هم یک خلق دیگر ، پس چرا میان اینها تفاوت قائل می‏شوید ؟ چه فرقی است میان ابوذر و معاویه ،
اگر حساب خدمت به خلق است ؟ آیا به هر دو باید خدمت کرد ؟
پس اینکه انسانیت یعنی خدمت به خلق و هیچ ارزش دیگری ندارد ، باز یک نوع افراط دیگری است .

خداوند متعال در سوره بقره ، آیه   177می فرماید

« لیس البر ان تولوا وجوهکم‏ قبل المشرق و المغرب و لکن البر من امن بالله و الیوم الاخر و الملائکة و الکتاب و النبیین و اتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین‏ و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب »". نیکوکاری به این نیست که روی خود را به شرق و غرب بچرخانید ، بلکه نیکوکار کسی است که به خدا و روز آخرت و فرشتگان و کتاب الهی و انبیا ایمان داشته باشد و در راه دوستی خدا مالش را به نزدیکان و یتیمان و درراه ماندگان و درخواست کنندگان و بردگان انفاق کند.


  نظرات شما  ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سئوالات پرسش مهر11
کدام معلم کارآمد است؟
یادگیری الکترونیکی
آموزش و پرورش و آموزش الکترونیکی
اهمیت آموزش الکترونیکی
تفاوتهای آموزش الکترونیکی و آموزش سنتی
روش آموزش مجازی و محتوای دروس الکترونیکی
نقش فناوری اطلاعات در آموزش الکترونیکی
مسائلی که یک معلم باید حین تدریس مد نظر داشته باشد.
چطور معلمی کارآمد در کلاس باشیم؟
مراحل نگارش و تنظیم طرح درس روزانه
روش نگارش و تنظیم طرح درس روزانه
روش نگارش و تنظیم طرح درس
چگونگی طراحی و تدوین یک برنامه آموزشی اثر بخش
ادغام روش ها، بهترین الگوی آموزش
[همه عناوین(62)][عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ